عفیف باش...
بانو
آن زمان که
جلوی آیینه می نشینی برای دل خودت
چهره می آرایی برای دل خودت
مو پریشان می کنی برای دل خودت
لباس های تنگ وبدن نما… برای دل خودت
وقدم در خیابان می گذاری آنهم برای دل خودت
اگر مجالی یافتی…
نیم نگاهی هم به دل پسرهمسایه بینداز
حالی ازچشمان آن مرد رهگذر بپرس
تاملی هم بکن به حال وروز آن پسرک نوجوان
وچه بسیار دلهایی که بخاطر دل توبانو؛می لرزند و…
و دل توسال هاست که دارد ویران میکند
دل ها وفکر ها وزندگی ها را…
.
.
.
واین تضاد راپایانی نیست که
.
تومی گویی:
برای دل خودم تیپ می زنم اونگاه نکند،
واومی گوید:برای دل خودم نگاه میکنم اوتیپ نزند…
همان مفهومی که میگویدهرچیزی سرجای خودش
.
واینجاست که عدالت نمایان می شود
.
واین یعنی بانو نجیب باش وباحیا،آقاسربه زیر باش وباغیرت
.
هرچیزی سرجای خودش
<زیبایی ماه درحجاب شب دیدنی تراست>